امروز ای.ميل زير به دستم رسيد:
از زمانی که با گلولهی نواب صفوی (تروريست مشهور) نويسندهای در پلههای دادگستری به خاک و خون غلتيد تا امروز که بيش از نيم قرن گذشته، آلت قتّالهی جانيان تغيير کرده است. تروريست نخست با گلوله آدم میکشت، اينان در قرن بيست و يکم آلت قتالهشان به دوران انسان ماقبل تاريخ میرسد؛ ساطور، طناب، منجنيق، آمپول سيانور، يا روسری که به دور گردن قربانی گره میخورد.
به راستی اسلام ناب نواب صفوی جز جنايت کاری هم بلد است؟
چه کسی می گويد: « روح و انديشه نواب صفوی در کشور از بين رفته است»؟ ابله مورخی تصور کند که مغول آمد و جنايت رفت، و ابله نويسندهای که باور کند اينان جز جنايت و غارت و تجاوز کاری هم کردهاند.
بچههای پاکدشت با فتوای اين آدمخورها مورد تجاوز و قتل قرار گرفتند، وگرنه در کشوری که خدايش ارحمالراحمين باشد، کسی به فکر ترکاندن جمجمه نمیافتد.
به راستی اسلام ناب نواب صفوی جز گورستان جايی برای بشر تدارک ديده است؟
پزشکی قانونی گفته است که قاتل کودکان پاکدشت از حيث روانی و جسمی در سلامت کامل است. قاتل گفته است که من میخواستم از جامعه انتقام بگيرم. قوهی قضاييه گفته است: «او يك بار در بيابان هاى اطراف مورد تجاوز دو مرد قرار گرفته بود.» و حکم شانزده بار اعدام براش صادر کرده است. يعنی يک قربانی ديگر راهی گورستان میشود، بی آنکه بفهمند کدام جنايتکاری به او در کودکی تجاوز کرده و او را به اين روز انداخته است. هيچکس نسخه ای جز مرگ نمی پيچد.
و انگار اين جنايتکاران صفوی نيز در «سلامت کامل» دارند نويسندگان را با خشنترين نوع درندگی به قتل تهديد می کنند. به خدا قسم بيمارند، بايد معالجه شوند، بايد تراپی شوند که بهجای ترکاندن مغز يک نويسندهی جوان، بروند فيزيک بخوانند و ببينند که چقدر خلقت شگفتانگيز است. به نام خدای مهربان و در سايهی دين بچههای ما را رسما به قتل تهديد میکنند. خوب، از برکات اصلاحطلبانهی خاتمی حالا به نقطهای رسيدهايم که میبينيد؛ طومار مطبوعات و نشر را پيچيدهاند، انتخابات را علنا به گه کشيدهاند، جامعه را به ورشکستگی رساندهاند، مردم را فقير کردهاند، چند ميليون معتاد و فاحشه روی دست جامعه گذاشتهاند، و باز از دين رحمت حرف میزنند در مملکتی که ثروتمندترين کشور منطقه بوده است. به راستی تاريخ ما اينهمه فاحشه به خود نديده بود.
بچههای «پاکدشت» اما کارشان نورتاباندن به سياهچالههاست، اين کابوس بهسر خواهد رسيد اما تأسفم از اين است که ما نتوانيم روزی مردم را از انتقام باز داريم. و اين تجاوزگران و ويرانسازان قربانيان بعدی جامعه باشند، پيش از آنکه دريابيم چه کسانی به کودکیشان تجاوز کردهاند.
به راستی اسلام ناب مؤتلفه جز غارت و تجاوز کاری هم کرده است؟
عجب برهوتی شده ايران! و عجب کابوسی است اين اسلام!
Mr. Mehran Azimi: The Islam of khanoom Ebadi is millions times better than your communism. How thick a person’s brain cells can be, still believing in communism after seeing all those crimes which the communist had committed in the past. A couple decades ago, believing in communism was acceptable because the real crimes of Stalin, Anvar Hoja, Pol pot and others were not out there. After seeing all these and still believing in communism is just laughable. You gangs are even more fanatic than the most fanatic religious people. At least they do not claim to be an open-minded people. The only place, which you guys are belong, is a museum, so that the next generation might have the science and technology to dissect your brain and to find out how miserable this organ can be.
Posted by: Sahand at October 27, 2004 2:28 AMشما چرا خام اين بازيهاي احمقانه و بچه گانه مي شي استاد ؟؟!! ...
Posted by: bitter coffee at October 26, 2004 12:54 AMعجب برهوتی شده ايران! و عجب کابوسی است اين اسلام!
midooni sadeghane begam delam bara in safe tang shode bood .
استاد ! اين حق شماست كه تهديد شويد ! شما از شيرين عبادي بعنوان بانوي صلح نام ميبريد ! كسي كه دقيقآ پس از ربودن نوبل از تروريسم اصلي ( اسلام ) دفاع كرد !!! مگر اسلام غير از نابرابري و خونريزي است . حالا هم او را بانوي صلح خطاب ميكنيد . عبادي بهترين فرصت را براي شناساندن اسلام واقعي به جهان بهدر داد . اين حق روشنفكراني است كه با اسلام و تروريسم قائم موشك بازي مي كنند !
سلام. هر از گاهي سري به سايتتون ميزنم و حرص ميخورم كه چرا نويسنده اي انچنان زبده به سياسي كاري رده پايين تبديل شده و از سر احساسات هر ازگاهي چيزهايي به هم ميبافد و بد و بيراه نصيب اين و آن ميكند...يكبار ديگر هم غير منصفانه همه اصلاح طلبان را به يك چوب رانديد و من هم كامنت گذاشتم كه قدري منصف باشيد و انها هم خود هزينه ميدهند.... حالا هم نميفهمم اين بايزيهاي احمقانه اينترنتي چه ربطي به خاتمي و اصلاح طلبان دارد؟ اگر دستمان از همه جا كوتاه است يقه اولين كساني را كه دم دستمان هستند نگيريم!!! كمي انصاف خدايا!
Posted by: nashenas at October 25, 2004 12:06 PMسلام
آقاي معروفي از لطفي كه داشتيد و داريد بسيار سپاسگذارم.
اما در مورد اين نامه چيزي ندارم بگويم جز اينكه اين افكار را ميتوان در جهادهاي صدراسلام با آنها كه دين اسلام را نمي پذيرفتند و زيربيرقشان نميرفتند جست .
بخشيد!!.. تصحيح ميشه!!..: با اين كابوسها ميشه شاد بود؟؟!!..
Posted by: تنــها at October 25, 2004 8:33 AMسلام آقاي معروفي!!.. اولين باريه كه كامنت ميذارم اينجا!!.. شما هم خوندين!!.. به خدا دارم ديوونه ميشم!!.. مغزم داره ميپكه!!.. يه ايميل ناشناسي گرفته بودم كه خطش قابل خوندن نبود!!.. فكر كنم هميني باشه كه شما گذاشتين!!.. البته سفيد سفيده!!!..
اسم دوست من هم تو اون ليست هست!!.. ولي اون تا حالا يك خط هم سياسي ننوشته!!.. به خدا دارم ديوونه ميشم!!.. شاد باشيد آقاي معروفي!!..
ولي با اين كابوسها ميشه خواب بود!!!..
سلام
عباس غلط كردند . يك عالمه حرف بي مورد كه فقط از ذهن يك بيمار مي تواند تراوش كند اين ابلهان آنقدر بي ابرو تشريف دارند كه خودشان نميدلنند.
يك عالمه لينك از سرتاسر اينترنت جمع كردند و همه را مرتد ناميدند. اگر سالم بودند اين چيزها را نمي نوشتند. مقام رهبري با اين بر خوردها مخالف مي باشند. معظم لههههه فرموده نبايد آتو و يا يك چيزي در همين مايه ها در دست دشمن بدهيم!!!!!!!!!!!!!! تكبير فراموش نشود!!!!!!!!!!!!!!!!!!
خوب با اين حساب اينها يا بيمار هستند و يا قرار است شوند و يا اينكه از تيمارستان فرار كردند. زياد خودت را ناراحت نكن.
يا حق
Posted by: ايران امروز at October 25, 2004 12:21 AMآقاي معروفي هر چي ريفرش كردم نامه نمي آد.. من نامه را سفيد سفيد مي بينم.. فكر نمي كنم بتونن كاري از پيش ببرند. ليستشون هم قاطي پاطيه.. همه جور وبلاگ هست.. از اسم كسي كه در وبلاگش عاشقانه مي نويسه تا گدايي اينترنتي مي كنه و كسي كه مدتيه اصلا نمي نويسه ديده مي شه.. فقط شماره8 و 17ش يه كم كله گنده ن:))
فكر مي كنم بيشتر هدفشون ترسوندنه...
خب استاد گرامي ! كه چه؟! اين لينك مضحك سپاه زهر مار يعني چه؟! بايد جدي گرفتش؟! اينكه يك عده ميخواهند با چماق و پتك يك سري وبلاگ نويس را قتل عام كنند؟! از سياسي نويس تا خاله زنك ها ؟ واقعا بايد باور كرد!؟ واقعا ؟! كدام چماق انقدر قدرت دارد كه به تواند اين همه آدم ها از انواع و اقسام صنف ها و گروه ها را يكي يكي بپكاند؟! يا شايد كل قضيه شوخي آدم هاي بيكار است. ما هم كه عاشق جدي گرفتن اين جور شوخي هاي بي مزه هستيم! اصلا اعتبار خيلي از ما از همين شوخي ها در آمده. اگر سپاه كوفت و زهر مار نبود كه ما روشن فكر كه هيچ ، هيچ هم به حساب نمي آمديم. فعلا كه همين سپاه هاي سر تا پا جعلي با مزه براي خيلي از ما آب آورده اند و نان! اصلا از صدقه سر همين هاست كه نويسنده ي درجه ي 3 مطرح ميشود. چون لابد يك عده در وطنش قصد جانش را كرده اند پس مهم است. پر است از حرف حساب. بي خيال استاد گرامي! گذشت زماني سواري گرفتن از چماق و سر به ديوار كوبيدن كه بله ! ببينيد جاي پتك دژخيم است. پس، هاي جهانيان ما را جدي بگيريد . ما مهم هستيم. قرار است ما را به قتل برسانند. از بي شرمي اين قصه و بي شرمي دميده گان به اين آتش يخي بايد خنديد. انقدر زياد كه اشك هايمان حسابي در بيايد. استاد! ما بدبختيم! خيلي زياد هم بدبختيم! عجب كابوسي شده اين قضيه ي روشن فكري براي ما عوام. براي باقي كه روياست. يك جور روياي هاليوودي............پ .ن : همه ي اين نوشته از سر حسادت بود. كه چرا اسم من در آن ليست نيست! من هم اعتبار دوست دارم! جايزه دوست دارم! دوست دارم جدي گرفته شوم! به هر قيمت ممكن. حتي به گراني شارلاتانيسم و دروغ زني.
Posted by: مسعود at October 24, 2004 11:12 PMSalaam
hatman rozi, doraan-e in DINOZOR haa!! ham besar khaahad! Aamd motmaen baashid haataa agar maa ham bekhaahim, kassi nemitavaanad jelo khashm va khoroush-e mellati ke har rouz mored-e tajavoz gharaar gerefte ast raa begirad-