به خلقت نگاه کن!
مو
باريک است به تيزی شمشير
اما هرگز هرگز
دست را نمی بُرد.
negah mikonand nemibinand inja binayee chand? bahayash ?
Posted by: narestan at October 26, 2004 11:54 PMسلام عليكم
دل را اما خوب مي برد ...
به خلقت نگاه كردم
اينگونه بود!
Posted by: خدابیامرز at October 26, 2004 8:43 PMو چه دلها خونين آرميده در آن پيچ و تاب!
Posted by: واحه at October 26, 2004 12:19 PMبه لبها بينديش
كه با آن، زمزمهي عشق شدي
و فريادي، ديوار شدي
به چشمها
كه با برقي از نگاه آن، دنيا شدي
و كورسويي، تنها آهي سرازير شدي
قشنگ بود... راستي كار فريدون سه پسر داشتتون يه كار حرفه اي بود و بعد از مدتها از خوندن يه داستان لذت بردم .فرم دايره اي كار و شاعرانه بودنش واقعا نفس منو بنديده بود .مرسي ! در مورد اون ليست هم من كه نديدم ولي شنيدم كه اسمم توش بوده اما هنوز حتي نميدونم جريانش چيه دقيقا
Posted by: dokhtare_jahannam at October 26, 2004 9:44 AMببين من معني فلسفي نمنم. ولي مو مي برد خوب هم مي برد.
Posted by: سعید at October 26, 2004 2:35 AMسلام .
زيبا و دلنشين بود . اما بريديم و نفهميديم ؟!
در مورد مطلب قبلي هم آن وبلاگ فيلتر شده و هم ايارن زندان بزرگ قرن !
ما جوانهاي ايران رو از همه چيز بيزار كردند !
پاينده باشيد .
Posted by: saeed at October 26, 2004 1:41 AMعالي بود. نصفه شبه اينجا و بيدار شدم...
Posted by: babune at October 26, 2004 12:31 AMسلام. تعداد کسانی که فکر می کنند بسیار کم است و آنها قصد مغشوش کردن جهان را ندارند.
Posted by: ترانه جوانبخت at October 25, 2004 10:55 PMسلام
به خلقت نگاه كردم .
چشمانمان روشن است اما روشنا . يي نمي ببيند .
با درود.
Posted by: جواد_ق at October 25, 2004 10:52 PM