روشنفکران، اندیشمندان، شاعران، نویسندگان، روزنامهنگاران، بلاگرها و گروههای سیاسی مسئولند و باید راهی برای نجات کشور از وضعیت فرسایشی موجود پیدا کنند. نوشتن نامه، امضا کردن طومار، گذاشتن لوگو و اینگونه کارهای دفاعی همواره توأم با خستگی و فرسودگی و تلف کردن انرژی است. چنین کارهایی را ادامه میدهیم اما معتقدیم که روند مبارزه اینک شیوهی دیگری را میطلبد.
بیست و شش سال گذشت و ما مدام داریم دفاع میکنیم که آدمی را از دست ندهیم. جمهوری اسلامی همه را به بازی گرفته، و همه مشغول این مبارزهاند که یک روزنامهنگار کشته نشود، یک وکیل به اتهام جاسوسی در زندان نپوسد، یک زن سنگسار نگردد، و این بازی تمامی ندارد. بیست و شش سال است که آدمها به جرم جنگ مسلحانه، بابیگری، جاسوسی، زنا، اهانت به اسلام، ایجاد تشویش اذهان عمومی، اهانت به رهبری، و هزاران جرم اینچنینی آزار میبینند و یا کشته میشوند، و ما قبل یا پس از حادثه واکنش نشان میدهیم.
روشهای دفاعی نتیجه نمیدهد. ما ایمان و اعتقادمان بر این است که باید از جسدبازی فاصله بگیریم، باید از کابوس آنها رویا بسازیم. ما میتوانیم با طرح موضوع و ایجاد فکر آنها را به موضع دفاعی و سلبی بکشانیم. ما فرهنگ و خبر و هنر تولید میکنیم، آنها اگر میتوانند هزینه کنند و جلو آن را بگیرند.
میدانیم که نمیتوانند. ما با آخرین تکنیکها، با تمام امکانات رسانههای جهانی از در و دیوار به درون خانهمان، ایران راه پیدا میکنیم تا جنگیرها بفهمند که جامعه نیازمند رهاییست، که حق انسان اعدام و سنگسار و آویختن و شکنجه و شلاق نیست، که شأن انسان آزادی و برابری و عدالت اجتماعی است.
اگر کسی فکر میکند سید علی خامنهای خداست و شاهرودی و مرتضوی برایش کار عزراییل را انجام میدهند و فقهای شورای نگهبان هم نگهبانان جهنم او هستند، خواهد دانست که یکبار زندگی میکند، و فریب این متقلبان خدازده را نخواهد خورد.
نگاه کنید به مجلس مملکت، به رییس جمهورش که بناست کشور را بر پایهی استخاره اداره کند، نگاه کنید به هجوم چهار پنج سایت و وبلاگ تروریستی که آنها ادارهاش میکنند! باور کنید از وحشت به این زوزه کشیدن روی آوردهاند. در اندازه های ایران و توان روشنفکرانش نیستند. از ترس و وحشت روزنامهنگاران و روشنفکران و دانشجویان را در زندان سرکوب میکنند که ادای قدرت را دربیاورند. هر صدای معترضی را خاموش میکنند، اما نمیدانند که صدای اعتراض از خانهی خودشان، از فرزندشان، از نزدیکترین فردشان در سینه مانده است. از ترس آدم میکشند و ناگاه میبینیم جسد چهرهای برجسته در کوچه و بازار پیدا میشود.
آی آدمهای مسلمان، چپ، کمونیست، سلطنتطلب، کافر، بهایی، ارمنی، یهودی، زرتشتی، پیروان ادیان مختلف ... آهای ایرانی! نجات کشور در حرکت است و شرایط آن امروز فراهم شده.
ما امضاکنندگان این نامه معتقدیم که با ایجاد امید در مردم از این حالت انفعال و دفاعی خارج شویم و در گامهای نخست در حمایت از مردم زجردیدهی کردستان به یاریشان بشتابیم. آزادی بیقید و شرط زندانیان سیاسی حق ماست. ما با تمامی احساس و تیزبینی آنها را از تاریکخانهها بیرون میآوریم.
ایران کشور ماست، و آزاد کردنش هزینه دارد. با تمام وجود برای آزادی ایران تلاش میکنیم، و با ایجاد کار فرهنگی و خبررسانی بهموقع و افشای نکبت، به زندگی نور میتابانیم.
ایران نیازمند رهایی است، و ما ایرانیها نیازمند هماهنگی و یکپارچگی و فکرهای نو هستیم. حرکت را پرقدرت آغاز میکنیم.
عزیرانی که علاقهمند به امضای نامه هستند لطفا در بخش کامنت و یا از طریق assada@gmail.com به اطلاع ما برسانید تا نام شما یا وبلاگتان به لیست اضافه شود.
امضا کنندگان به ترتیب الفبا:
آنيتا / عبدالقادر بلوچ / کيا بهادری / پونه / اردشير دولت / خندههای شراب / حسن درویشپور/ فرياد جرس / ف.م. سخن / سرزمین آفتاب / صعود برهنه / اسدالله علیمحمدی/ حمید کُدیوری / گوشزد / لنگر / عباس معروفی/ شکوه میرزادگی/ من در غربت/ مينو / نانا / اسماعیل نوریعلاء / نيما نيليان / پيام يزديان / یک قطره / و...
بقيهی امضاها در وبلاگ "بيلی و من"
آقاي معروفي عزيز و بزرگ,
با اينكه مدت زيادي مي گذره از زمان امضا,...
ولي هيچوقت دير نيست, نه؟
من هم به جمع امضا كنندگان مي پيوندم.
به اميد روزي با ايراني آزاد.
some body should check Hoder.com weblog he is against any thing iranians try to do to get rid of the mullahs. it is a big shame for all iranians in canada
Posted by: F14 Pilot at August 21, 2005 1:52 AMدرود آقای معروفی
به نکته مهمی اشاره کردید.به نظر من توسعه فرهنگی مقدم بر هر چیزی است و از هر حرکتی در این زمینه دفاع می کنم
یادمان باشد که برای نابودی یک ر÷یم ایدئولو÷یک بایستی ایدئولو÷ی او را نابود کرد همانطور که برای نابودی درخت ریشه را
بقیه کارها بریدن شاخه و ریشه است شاید الان جواب بدهد اما چه تضمینی است که دوباره به عقب بر نگردیم مثل گذر از مشروطه به اولایت مطلقه
من هم هستم
به امید ایرانی آباد و آزاد
و درياي لوت
و شترهايي
كه به سمت آب
سراب سمج
خودكشي مي كنند...
امضا مي كنم.
Posted by: درياي لوت at August 16, 2005 10:52 AMلطف كنيد و نام مرا هم به ليست اضافه كنيد.در كنار هم تا آزادي خواهيم ايستاد.
Posted by: negar at August 15, 2005 2:10 PMعباس اقا درود
با اينكه ما در سايت پرشين لاگ مي نويسم و چندان كه بايد در ودنياي بلاگران و نتوندان شناخت شد ه نيستيم پشتيباني خودرا از مردم كردستان دريغ نكرديم. ولي در همان سايت با نژداپرستان تركي روبرو شديم كه دنبال تصفيه حساب شخصي و حزبي بود.
بگذريم بنا بر نوشته شما ما در پي ان هستيم كه حقوق همه ايرانيان رعايت شود.
اكنون بسياري از ما ياراي ژاسخ گويي به نياز هاي اوليه خويش را ندارم وحتي از يك زندگي حيواني هم محروم هستيم. بله اقاي معروفي يك زندگي حيواني .شما بايد بهتر بداني هم ميهنان ما براي پاسخ گويي به مسله تغذيه به چه مصيبتي گرفتارند.يا نياز هاي جنسي .وگرنه خريد كتاب و مجله هاي ادبي و تخصصي كه كار هر كس نيست.
به اميد رهايي وپيروزي
Posted by: farsan at August 14, 2005 9:46 PMبه تلاشتان در اين برهه كه افرادي به مسخره كردن ما و چاپلوسي غيرمستقيم آخوندها روي آورده اند احترامي عميق قائلم
Posted by: سعيد at August 14, 2005 12:46 AMآقای معروفی سلام
من هم این نامه را امضا می کنم
آقاي معروفي عزيز
از شما انتظار نداشتم زير اين نامه با آن متن كه از هر سطرش خشونت ميبارد؛ در آن بارها آسمان به ريسمان بافته شده و موضوعات بيربط به هم چسبانده شده اند و حتي از نظر نگارشي پر از غلط هاي ريز و درشت است را امضا كنيد. به نظر من درست نيست به صرف مخالفت با موضوعيء به هر دستاويزي متوسل شويم.
جواب خشونت خشونت نيست.
ميدانم كه بلافاصله موج شديدي بر عليه اين نوشته آغاز ميشود ولي اين را بدانيد كه من هم چون شما آرزوي سرافرازي وطنم و هموطنانم را دارم. ولي با اينگونه نامه نگاري ها و شعله ور كردن احساسات مخاطبانمان به بيراهه ميرويم.
سلام آقاي معروفي نازنين . من هم هستم اما فقط من را با نام شهبارا معرفي كنيد.
Posted by: shahbara at August 13, 2005 11:09 PMمرا هم اضافه كنيد...هستم! با افتخار هم هستم!
Posted by: Moeen at August 13, 2005 11:22 AMآرش
Posted by: آرش at August 13, 2005 11:11 AMمگر می شود ایرانی بود ولی به ایران و اوضاعش بی تفاوت بود!!
مگر می شود انسان بود و به حال انسانهای دربند ایران گریه نکرد!!
مگر می توان آدمی بود و به فریاد آدمیان نرسید!!
خانه پناهجو ( www.panahjoo.com ) نیز در این حرکت همراهتان است.
امضا نکنم به انسان بودنم باید شک کنم
Posted by: عمو جواد at August 13, 2005 8:52 AMحتی اگر تمام سایت ها و وب لاگهای دنیا فیلتر شوند
حتی اگر تمام تلفنهای دنیا کنترل شوند
حتی اگر تمام نا مه های دنیا باز و خوانده شوند
حتی اگر تمام راه های ارتباطی دنیا بسته شوند
عشق راه خود را می گشاید
با شما هستم تا پایان برای دفاع از شرافت انسان
آقاي معروقي عزيز
لطفن از همه عزيزاني كه از نوشتن، امضا كردن، و شعر سرودن خسته شده و آماده عمل هستند بخواهيد تا در فراخواني كه از روز شنبه يا يكشنبه از ساعت 14 بمنظور تحصن و اعتصاب غذاي "تر" و نامحدود تا افطار با گنجي برگزار مي شود شركت كنند. فراخوان توسط دفتر تحكيم و ياران نزديك گنجي و خانواده تاثير بسزايي در تصميم استاد خواهد داشت.
بديهي ست هنگامي كه ايشان از اعتصاب مردم در صحن بيمارستان مطلع شوند با آنان افطار خواهند كرد.
با درود...
خيلي دور بودم...خيلي...دور...خيلي نزديك...حا لا نزديك تر امدم...camputer هست وامضا مي كنم.
بدرود
هر متنی را که در دفاع از آبروی انسان و آزادی باشد امضاء می کنم . این متن را نیز به جهت دفاع از آزادیخواهی و به یاد انسانی که رنج می کشد و جان در راه کلمه فدا می کند امضائ می کنم.
Posted by: مظاهرشهامت at August 12, 2005 8:35 PMنا فرمانی مدنی
Posted by: ویشتاسب شاه بداغلو at August 12, 2005 8:19 PMمرا هم همراه این راه بدانید-- با انتشار، خبر رسانی، با استفاده از فناوری، باحضور، با تربیت خودم، با اهدای کتاب و امکانات به کسانی که برای رسیدن به این آزادی درگیر فقر مادی اند و ... پیمان می بندم با شما و با وطنی که دیری خسته است..
توضیحات اضافه را دادم که بگویم عزیزانی که دلشان برای ایران آزاد می تپد، به دور از ادا و اصولهای رایج متصدیان امور خیریه، باید کار کمک رسانی به هم وطنان محروم را جدی تر بگیرند
سلام استاد گرامي .
مطلبي نوشته ام در وبلاگ . حتما شما از آن مطلعيد
خواستم اگر اطلاعات بيشتري داريد مرا هم آگاه سازيد .
خوشحال مي شوم نظرتان را بشنوم .
فداي شما
لطفا یکی از کسانی که این نامه رو امضا کردند به من بگن در نهایت قرار شده برای وطنشون چکار کنن؟! به نظر من این نامه خیلی احساسی نوشته شده و منطق چندانی بر اون حاکم نیست . گفته هاش خیلی پراکنده است و نهایتا هم نتیجه ای ازش نمیشه گرفت. من هم احساس نویسنده نامه رو درک می کنم ولی نمیدونم با این نامه ها به کجا میشه رسید !
یه عده آدمیم که دور هم جمع شدیم و خودمون رو زیادی بزرگ و قدرتمند می بینیم و تا وقتی ضعف خودمون رو نبینیم مثل همیشه سراغ رفع اشکالاتمون هم نمی ریم.
شما كه داري از گنجي دفاع ميكني چرا فرار كردي؟ تو ايران مي موندي حالا هم با اين نوشته هات وكارات داري يه سري كه تو ايران هستند رو به قهقرا مي كشوني چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
Posted by: shadi at August 12, 2005 4:56 PMآقاي معروفي عزيز. . .
Posted by: mahta at August 12, 2005 2:45 PMوطنم ایران ، سوگند میخوریم ...
بنام خونهای گرانبهایی که بخاطر تو در دامانت ریخته شد و پرچمت را گلگون نمود ....
بخاطر اشک مادران و پدران و همسران و فرزندانی هنوز در غم از دست دادن عزیزانشان لباس غم از تن در نیاورده اند ....
به قلبهای اندوه بار و شکسته فرزندانت که در سراسر ایران گسترده اند ....
در نام انسانهای پاکی که بخاطر ایده ها و عقایدشان در اعماق خاک سردت استخوان برهنه کرده اند ...
به روان فرشته دخترانت که در شب اعدام بنام خدا از آنان هتک حرمت شد ....
به یاد پسران نیکت که پرچم بیگانه بر اندامشان پوشاندند و اعدامشان نمودند ....
به عظمت روح شیر زنان و مردان سلحشورت که بخاطر پاسداری از نام و عرضت جان پاک خود را فدایت نمودند ....
به روح بزرگانی چون ستار خان ها ، باقر خان ها ، کسروی ها و گلسرخی ها و ....
به بزرگداشت اصالت هزاران نفر که شهامت کردند و حق گفتند و امروز در سیاه چالهای رژیم سالوسان اسلامی در غل و زنجیر بسر میبرند و از کوچکترین حقوق اولیه یک انسان بدورند ...
......
ای مهد دلیرانم ... ای سرزمینم ... ای مادرم ... ای وطن ،
انتقامت را خواهیم گرفت ....
ترا از دست این ملایان خدا ناشناس ، رها خواهیم ساخت و آبی آسمانت را ... خاک تفته ات را ... شفق سرخت را ... آبروی از دست داده ات را ... حرمت گذشته ات را ... شیرینی آب خالصت را ... عظمت روح گمگشته ات را ... مرزهای آبی و تمامیت مرزی از دست رفته ات را و نام پر فروغت را ....
باز پس خواهیم گرفت و خاک پاکت را از آلودگی لوث وجود این مزوران پاک خواهیم کرد.
ای ایرانم ... چون تو نباشی تنم ، روحم و روانم مباد و تا هستم بتو میبالم ...
ترا ستایش میکنم ای خاک مقدسم.
وطنم ایران ، سوگند میخوریم ...
بنام خونهای گرانبهایی که بخاطر تو در دامانت ریخته شد و پرچمت را گلگون نمود ....
بخاطر اشک مادران و پدران و همسران و فرزندانی هنوز در غم از دست دادن عزیزانشان لباس غم از تن در نیاورده اند ....
به قلبهای اندوه بار و شکسته فرزندانت که در سراسر ایران گسترده اند ....
در نام انسانهای پاکی که بخاطر ایده ها و عقایدشان در اعماق خاک سردت استخوان برهنه کرده اند ...
به روان فرشته دخترانت که در شب اعدام بنام خدا از آنان هتک حرمت شد ....
به یاد پسران نیکت که پرچم بیگانه بر اندامشان پوشاندند و اعدامشان نمودند ....
به عظمت روح شیر زنان و مردان سلحشورت که بخاطر پاسداری از نام و عرضت جان پاک خود را فدایت نمودند ....
به روح بزرگانی چون ستار خان ها ، باقر خان ها ، کسروی ها و گلسرخی ها و ....
به بزرگداشت اصالت هزاران نفر که شهامت کردند و حق گفتند و امروز در سیاه چالهای رژیم سالوسان اسلامی در غل و زنجیر بسر میبرند و از کوچکترین حقوق اولیه یک انسان بدورند ...
......
ای مهد دلیرانم ... ای سرزمینم ... ای مادرم ... ای وطن ،
انتقامت را خواهیم گرفت ....
ترا از دست این ملایان خدا ناشناس ، رها خواهیم ساخت و آبی آسمانت را ... خاک تفته ات را ... شفق سرخت را ... آبروی از دست داده ات را ... حرمت گذشته ات را ... شیرینی آب خالصت را ... عظمت روح گمگشته ات را ... مرزهای آبی و تمامیت مرزی از دست رفته ات را و نام پر فروغت را ....
باز پس خواهیم گرفت و خاک پاکت را از آلودگی لوث وجود این مزوران پاک خواهیم کرد.
ای ایرانم ... چون تو نباشی تنم ، روحم و روانم مباد و تا هستم بتو میبالم ...
ترا ستایش میکنم ای خاک مقدسم.
اقاي معروفي سلام! منهم مثل بقيه اميدوارم كه موفق باشيد و اين حركت مثل اكثر حركتهايي كه فقط كلكسيون امضا جمع كردند نباشه...با اين همه من هم هستم ...راستي به نظرم بايد يه لوگو درست كنين تا كارتون راحت تر بشه...
Posted by: puckish at August 12, 2005 11:32 AMهمگان ديدند كه مردم چطور با حضور خود با وجود نيروهاي كثير امنيتي و انتظامي ، آمادگي خود را در روز پنجشنبه اعلام كردند و بايد اذعان كنيم عده اي كه ديروز در بيمارستان ميلاد حاضر شدند بيش از دو برابر كساني بود كه روز شنبه دو هفته قبل مقابل منزل گنجي تجمع كردند - بنابراين در راستاي اهداف اعلام شده اولا" با توجه به وخيم تر شدن حال استاد گنجي - لازم است فراخوان براي ملاقات ايشان يكروز در ميان و در همان جمع اعلام شود تا حاضري امكان اطلاع رساني به ديگر هم ميهنان را داشته باشند ، بايد قبول كرد كه عده’ كثيري از مردم علاقمند به "حضور" هستند اما نبود رسانه هاي خبري و عدم دسترسي به اينتر نت مانع حضور گسترده مردم ميشود ، دوما" عده’ كثيري از هم ميهنان كه توانايي دارند در همان نقطه " بيمارستان" اعلام تحصن و اعتصاب غذا كنند تا "پيام" به ديگر هم وطنان كه روزانه به بيمارستان مراجعه ميكنند و اكثرا" از موضوع بيخبرند برسد ،بديهيت در اين صورت هر ساعت بر تعداد متحصنين افزوده خواهد شد ، و اعلام شود تا استاد گنجي اعتصابش را پايان نبر د تحصن و اعتصاب ادامه خواهد داشت .
بازتاب داخلي و خارجي اين حركت كه توسط مردم عادي انجام ميشود ، آناني را كه به مرگ گنجي دل بسته اند وادار به عقب نشيني خواهد كرد.
آنچه امروز مهم است ، زنده ماندن پرچم دار است.
او بايد زنده بماند.
من هم هستم استاد .
Posted by: sara bagheri at August 12, 2005 10:20 AMبا هم باشيم.آنطور كه هميشه ميگوييم دوست داريم:انسان-آزاد-انسان. بدون شبيه شدن به كساني كه دوست نداريم.
Posted by: najla at August 12, 2005 10:13 AMمنم هستم
اي دشمن ار تو سنگ خاره اي من آهنم
آقاي معروفي
با سلام
من نيز اين بيانيه را امضا مي كنم
سلام استاد با سپاس درخواست مي كنم نام وبلاگ داستاني مرا هم به اين ليست اضافه نماييد(تانگوي تكنفره)
Posted by: رضا at August 12, 2005 9:21 AMبا توليد فرهنگ و خبر و ايجاد چالش فكري صد در صد موافقم.از خشونت متنفرم.نيازي به گفتن نيست ولي... . هستم با آواز هاي بلند. از كجا شروع كنيم؟
Posted by: mahta at August 12, 2005 7:38 AMٍسلام
لطف كنيد نام مرا هم اضافه كنيد. ممنون
مر تضا
جناب معروفي!
با درود...امضا ميكنم...راستي تصميم گرفتم بنويسم ...فقط براي گنجي...به حق كامنتهايي كه تا الان برايتان گذاشتم شما هم بايد تفقدي كرده به كلبه درويشي خاكي ما قدم رنجه كنيد! :)
منم هستم هر كي هر چي مي خواد بذار بگه بذار فكر كنن ترسيدم ولي منو تو وقتي كه ما مي شيم ديگه از هيچي نمي ترسيم . باينده ايران
Posted by: مسعود at August 12, 2005 5:43 AMمن هم هستم
ولي اميدوارم اين در حد همون امضا كردن هاي خسته كننده نمونه
دوستان ! با درود و مهر .
باشما همراه هستم برای زنده ماندن سرو ایستاده ی ایران در بند، با" گنج " رنج ملتی لگدمال شده، با اکبر گنجی، با همه ی پایداران و آفتاب کاران دلاوری که عشق و آزادی و زندگی شرافتمندانه را خواستارند.
این روزها و شبهای اضطراب و دلهره و درد جانسوز را با امید به حضور شما و صدای تان، و همه ی کسانی که هنوز به انسان در بند می اندیشند ، سپری می کنم.
آخ ! ای سیدعلی خامنه ای ! اگر جوی شرف می داشتی !
غلامرضا بقایی
سیدنی-استرالیا
12 اگوست 2005
عباس معروفي عزيز، بزرگ
روي من هم حساب كنيد. اما مهمتر از امضايي كه مسئوليت چنداني نمي ياره، يا حداقل اتفاق بيروني اي ايجاد نمي كنه، سازماندهي اين امضاها، يادگرفتن و ياددادن هست.
از اين امضاها خوب محافظت كنيد.
هاشم
سلام آقاي معروفي عزيزم .
من هم چون ديگر ايرانيان به جمع امضا كنندگان اين امضا مي پيوندم .
به اميد آزادي ايران ....
Posted by: Saeed at August 11, 2005 11:25 PMآقای گنجی سلام.
اومده بودم ملاقتتون گفتن نمی شه. حرفامو نوشتم دادم به آقای معروفی که شب تلفنی به دخترتون بگه که اونم به شما بگه اگه البته دیدتون. چرا این حرفارو دارم می زنم؟ مال گذشته هاس. حالا که خودتون اینجایین.
پیشمید. داشتم می گفتم تا بدونید چقدر قبلنا حرف زدن با شما سخت بود. اما از وقتی میاین به خوابم خیلی آسون شده. این مدتی که شما تو بیمارستان بودین من هرروز یه حالی داشتم. یه روز خوب بودم یه روز بد. اما روزای بدم بیشتر بود. دیگه اونقد بد شدم که زدم زیر همه چی. می دونین آقای گنجی من حالم که بد می شه
می رم تو لاک خودم. انگار با همه قهر کرده باشم؟ اونجوری می شم. خیلی بده نه؟
داشتم می گفتم. شما که رفتین بیمارستان می خواستن به زور عملتون کنن تا زیر عمل تموم کنین. اما دکترا زیر بار نرفتن و ....چرا دارم این چیزا رو می گم ؟ شما که خودتون می دونین . واستین بذارين یه چیز دیگه بگم.
آها! اینو می خواستم بگم. مردم ما حقشونه هر بلایی سرشون بیاد. نه ! یعنی می دونین منظورم اینه که زیاد اهل این حرفا نیستن. می خوام بگم..... آقای گنجی ! بد حرفی زدم؟ دارین می رین؟ ناراحت شدین؟
آخه تو ماجرای شما من اینو فهمیدم!! باز بنویسم بدم به آقای معروفی؟ واستین آقای گنجی!! بقیه حرفام؟
و مثل تموم کابوسهام ناتموم موند..
"این جهان وان جهان مرا مترس
کین دو گم شد درآن جهان که منم"
اای....هی دل .....
چه حال عجیبی دارم. " تلخی نکند شیرین ذقنم .... خالی نکند از می دهنم..... عریان کندم هر صبح یعنی که بیا.....از ساغر او گیج است سرم..... وز دیدن او جان است تنم.....
دارم تو بیداری رویا می بینم. همه چیز جریان داره آقای معروفی. تنگ است بر او هر هفت فلک ......
چون می رود او در پیرهنم؟......
این حرفا به کنار. منم امضا می کنم. کجا رو باید امضا کنم؟
آب حیات عشق را در رگ ما روانه کن....
آینه صبوح را ترجمه شبانه کن.....
چی می شد اگه همیشه شب بود و آدم همیشه رویا می دید؟ اصلا کابوس می دید؟
ای پدر نشاط ما در رگ جان برو.....
ای خردم شکار تو.... خردم شکار تو......
بدرود استاد عزیز.
عمو جونم ممنون که توجه کردید
یه یادداشت کوچولو تو لنگر گذاشتم که خوش حال می شم بخونین
زیاده قربانتان
احمد
لنگرود
بدرود!
همراهی با شما افتخار من است که این درد مشترک هرگز جدا جدا درمان نمیشود.پیروز و پاینده باشید
Posted by: پدرام at August 11, 2005 9:18 PMباسي جان مخلصيم اگه مي خواهيد سال بلوا درست كنيد ما نيستيم/
Posted by: hoseyna sangesari at August 11, 2005 9:10 PMتازه از راه رسیده بودم
تاریخ در مشتم و
تخت جمشید بر پشتم
از راه درازی آمده بودم
و کوتاه نمی آمدم !
سلام.من هم با كمال ميل و با همه ی وجود نامه را امضاء می كنم.
Posted by: Fariba at August 11, 2005 8:09 PM" اين نامه " البته كه با " اون نامه " بسيار تفاوت دارد. اما من رو به شدت به ياد ِ " اون نامه " انداخت. بله! " اون نامه " كه جمعي از روشن فكران! و هنر مندان نوشتند و مردم رو به شركت در انتخابات و راي دادن به رفسنجاني تشويق كردند. بله! " اين نامه " هدف اش راي جمع كردن براي عالي جناب نيست اما خطاب به " گوسفند هاي مفروض " نوشته شده. البته اشتباه نكنيد . مشكلي نيست كه مردم رو گوسفند فرض كنيم و خودمون هم نقش ِ چوپان رو بازي كنيم. اما اگر مردم رو گوسفند مي بينيم بايد مثل آيت الله امام ! بلد باشيم چه طور چوپاني كنيم كه گوسفند ها ايمان بيارند به صداي ِ ني و ضرب ِ چوب - دست! البته باز شباهت هست بين " اين نامه " و " اون نامه ". هر دو از سر ِ ترس نوشته شده اند. " اون نامه " ترس اش عريان بود و " اين " يكي ترس اش پنهان ِ . ببخشيد اساتيد!حضرات! شما وقتي مي ترسيد پشت چه چيزي معمولن پنهان مي شويد؟! مفاهيم عظيم الجثه؟! آزادي؟ انسانيت؟ وطن؟ نه جدن مايل ام بدونم پشت چه چيزي پنهان مي شويد؟! پشت ِ پرده ي پوسيده ي نخ نما ؟! خيلي معلوم هستيد! من كه ديدم! سُك سُك !
--------------------------------------------------------------------
آقاي معروفي! شما خيلي انسان ِ شريف و آزادي خواه و بزرگي هستيد. درود بر تو اي معروفي ِ بزرگ! اي انسان ِ آزاده كه به ياد ِ وطن و انسان ها شب و روز مي گذراني!
كما في السابق با نظرات و برنامه هايتان موافقت كامل دارم .
خواهشاٌ مرا به ليستتان اضافه كنيد .
به اميد شادي و نجات جان گنجي .
جمعيت ساعتهاست كه از ملاقات برگشته اند, اما نمي دانم دلي كه به ملاقات فرستاده بودم ,چه ديده و كجا مانده كه من چنين اختيار از كف داده ام.
استاد عزيزم,
هر كجا كه نام شما در تاييد نوشته اي باشد,
اسم اين شاگرد كوچك هم خواهد بود.
باشد كه با اينگونه نامه ها به بعضي يادآوري شود هنوز در فرزندان اين كشور هستند كساني كه باور دارند:
چو ايران نباشد تن من مباد .
شاد زيد...
مهر افزون ....
salam, i sign it too and i do agree with this new move
thanks
سلام آقای معروفی
من هم هستم.
موفق باشید.
نیما
تا پاي جان هستم .
من با تمام حركات دستجمعي كه با جمهوري اسلامي مبارزه مي كنند و دغدغه دمكراسي و ازادي دارند موافقم و ملحق مي شوم و اصولآ معتقدم كه اينكار بايد هر چه زودتر و سريعتر انجام شود. تمام ايرانياني كه به اصول دمكراسي و ازداي هاي مندرج در بيانيه حقوق بشر معتقدند بايد با هم ائتلاف كرده و يك شوراي رهبري تشكيل داده تا از ان طريق بتوانند يك حركت گسترده و دستجمعي بر عليه نا ايرانيان و ايراني كشان و دزدان و غارتگران ثروت هاي ملي مان: ملا علي خامنه اي و دارو دسته اش, سازماندهي كرده و ايران را از چنگال اين سيه فكران قروون وسطا نجات بدهيم.
مرا دركنار خود قرار دهيد.
اردشير دولت
سلام عمو جان جان
حتماً
امضا می کنم
شاد و پیروز باشید
بدرود...
دوست گرامي
لطف كرده نام من و وبلاگ مرا هم اضافه كنيد . با تشكر نانا
سلام
از وقتی وبلاگتون رو پیدا کردم شاید روزی چند بار بهش سر زدم . امروز داشتم فکر می کردم که این ارتباط خیلی شکننده ست و با فیلتر شدن وبلاگ شما به راحتی آب خوردن قطع میشه و شاید بعدا همین جمعی که الان در تجمع شرکت می کنن هم نتونن با هم ارتباطی داشته باشن . باید یه فکری به حال این قضیه کرد از همین حالا.